مهرسامهرسا، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره

مهرسا خورشید زندگی ما

اولین خرابکاری دختر گلم

1393/6/31 19:02
نویسنده : ساره
1,180 بازدید
اشتراک گذاری

امروز پنج شنبه 93/6/27 ، افسانه جون و داریوش اولین سالگرد ازدواجشون رو جشن گرفتن به همین خاطر ما دیشب از تهران آمدیم که به مهمونی امشب برسیم . من تو اتاق داشتم خودم رو برای مهمونی آماده میکردم و شما با خاله ساجده مشغول بازی کردن بودی . خاله که میخواست بره حموم شما رو وسط هال گذاشت و رفت . مامان جون هم برای خرید رفته بود بیرون . دختر عزیزم دو روزه که داره چهار دست و پا راه میره . همون طور که من مشغول کارم بودم یکهو یک صدای بلندی آمد و پریدم تو هال ، دیدم بله دختر گلم خودش رو به میز عسلی رسونده و رومیزی رو کشیده و گلدون گل رو از روی میز انداخته پایین . گلدون رو که شکستی فدای سرت ولی یک تکه از شیشه رو توی دستت نگهداشته بودی که مامان جون میرسه و از دستت میگیره خلاصه که خدا خیلی رحم کرد . دیگه اینکه امشب برای اولین بار شما رو با خودم به مهمونی نبردم چون ترسیدم صدای ارکستر مراسم برای گوشهات ضرر داشته باشه بنابراین ترجیح دادم که پیش مامان جون بمونی ولی من خیلی استرس داشتم که نکنه اذیت کنی و مدام گوش به زنگ تلفن بودم ولی خدا رو شکر از ساعت 10 شب که به مهمونی رفتیم کلی با مامان جون بازی کرده بودی و کلی هم سوپ و موز خورده بودی و حدود ساعت 1 هم خوابت برده بود و ساعت 3/5 که ما آمدیم خواب بودی . خلاصه که خیلی حال کردم ...بوسبوسبوس

پسندها (1)

نظرات (0)